نویسه جدید وبلاگ

مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سمیع زاده

                 بسم الله الرحمن الرحیم


حجت الاسلام والمسلمین سمیعی زاده


من دوست داشتم از اول طلبگی ام یک پایگاه تبلیغی داشته باشم لذا مشرف شدم حرم امام رضا و عرض کردم یا علی ابن موسی رضا دوست دارم یک پایگاه تبلیغی برای دین اسلام داشته باشم، شما مرحمت کن؛ به محض این که رسیدم تهران، مادرم گفت آیت الله ایروانی زنگ زده و با شما کار داشت و خدمت ایشان مشرف شدیم و ایشون گفتند یک مسجدی را برای شما در نظر گرفتیم که شما بروید آنجا؛ نمی دانستم که اینجاست و آدرس گرفتم آمدم و متوجه شدم که اسم مسجد هم امام رضاست، گفتم الله اکبر و بسیار خوشهال شدم.



ما چندین روز به دنبال گرفتن مساحبه با آقای سمیع زاده بسیار تلاش کردیم و بعد از حدود یک هفته توانستیم و روز موعود فرا رسید...


به نام خدا، خدمت کسی هستیم که ...، بنده در برابر این مرد نتوانستم مصاحبه را شروع کنم و همین طور چند ثانیه ماندم که چه بگویم و در این حال آقای حمید زاده (یکی از امناء مسجد) بلافاصله به کمک بنده آمد و گفت: خدمت یکی از موفق ترین امام جماعت های تهران هستیم که واقعا اگر چندین و باز هم چندین هزار نفر در این مسجد بیایند و از کرم و بزرگواری این مرد صحبت کنند، باز هم کم گفتند؛


و بعد سوالات را شروع کردم:


-لطفا خودتون رو برای کسانی که شما را نمی شناسند، معرفی کنید.


§         اسم بنده عباس است و فامیلی ام سمیع زاده.


-در مورد خانواده خودتون برای ما بگویید.


§         در یک خانواده معمولی مذهبی به دنیا آمدم، آباواجدادی ام در وادی روحانیت نبودند ولی بنده از بچگی به شدت به روحانیت علاقمند بودم.


-از دوران کودکی خاطره ای دارید که بگوید.


§         از خاطراتم که برای دوستانم خیلی تعریف می کنم این است که موقعی چادر مشکی مادرم را دو تا سوراخ کردم و عبا کردم و روی نردبان حیاطمون نشستم و روضه می خوندم و بحث تبلیغ را بسیار دوست می داشتم و تا کنون سعی کردم که کم نگذارم.


-در کودکی چطور کودکی بودید؟


§         خیلی شوخ و سرحال و بگو بخند. بعضی بچه مذهبی ها از اول در خانه خیلی محجوب و ساکتند، من از اونها نبودم بلکه جست و خیز فراوان داشتم، شوخی می کردم، ادای این و اون را در می آوردم و خلاصه در بچگی ام بچه بودم حسابی.


-درمورد پدر و مادرتون بگویید؟


§         پدرم کارمند شرکت نفت بود و مادرم خانه دار و هر دو خانواده پدر مادر، پدر و مادرشون بسیار مذهبی و دو آتیشه بودند (به قول بعضی ها فقط عمامه به سر نبودند) و من احساس می کنم هر چه که دارم از مادرم دارم و اون شیر پاکی که به ما داده و نیت بسیار صادقانه ای که پدر بزرگوارم که مرحوم شدند.


-تحصیلات تان در چه سطحی است؟


§         جدید، دیپلم و حوزوی سطح سه را تمام کردم و درس خارج را چند سال خواندم و به خاطر مشغله ای که داشتم ادامه ندادم.


-چطور به فکر حوزه افتادید؟


§         عرض کردم در خانواده ما اصلا روحانی وجود نداشت، از اول من خودم عاشق بودم، هرکسی را بهر چیزی ساختند *** مهر او را در دلش پرداختند؛ مثل این که خداوند از اول در دل من گذاشته بود.


-درمورد اساتید حوزوی خودتان برایمان بگویید؟


اساتید بزرگی در حوزه داشتم که سرآمد همشون مرحوم آیت الله حق شناس بودند که از شاگردان امام بودند و همچنین مرحوم آیت الله ایروانی.


-در مورد اعضای خانوادتون بگوید؟


§         خدا سه تا اولاد به من داده که اولیش پسر است و دوتای بعدی دختر، دوتای آنها دانشگاه هستند و یکی از آنها مشغول تحصیل است و از بچه هامون رازی هستیم چون توفکر خودمون هستند البته در وسع خودشون و من هیچ وقت به بچه هایم چیزی را تحمیل نکردم، مثلا تا امروز به پسرم یک بفرما نزدم که بیاید در خط روحانیت تا خودشان بر اساس کارایی شان تصمیم بگیرند.


-شغلتون چیست؟


§         من حدود 28 سال است که در آموزش و پرورش هستم و من چون نمی خواستم از سهم امام استفاده کنم، کار می کردم و شغلی که دوست داشتم معلمی بود و شاید یکی از دلایلی که نتوانستم ادامه تحصیل بدم، مشغول همین کارها شدن بوده ولی هرگز پشیمان نیستم چون تا همین ساعت چندین نفر را در وادی حوزه وارد کردم و انشاالله آنها به آیت الله های عامل صاحب نفس و کرامت تبدیل شوند.


-شما گفتید معلم ولی ما شنیدم که شما مدیر یک مدرسه هستید؟


§         بله، خُب هر کسی که وارد آموزش و پرورش می شود ارزنده این است که معلم باشد حتی اگر وزیر آموزش و پرورش باشد؛ بحث مدیریت هم امسال اضافه شد که مدیر دبیرستان نمونه دولتی امام صادق علیه السلام شدیم و بسیار کار پر حجمی است که ما با این همه دوندگی هایی که می کنیم، باز هم وقت کم می آوریم.


-از این راهی که شروع کردید و می روید رازی هستید؟


§         امروز بعضی از دوستانم را که می بینم (طلبه هایی که به قول امروزی صفر کیلومترند)، دوزیستند، گاهی لباس می پوشند و گاهی در می آورند ولی ما به لطف الهی از موقعی که عمامه گذاشتیم و در این لباس مقدس وارد شدیم با افتخار تمام هر جا که می رفتم با این لباس بوده و هیچ جا احساس نکردم که این لباس اضافیه.


-چه سالی وارد این مسجد شدید؟


§         سال64-65.


-چرا شما از تهرانسر برای نماز خوندن و فعالیت به اینجا می آیید؟


§         من یک خاطره خیلی خوبی دارم برای ورود به این خونه خدا. من دوست داشتم از اول طلبگی ام یک پایگاه تبلیغی داشته باشم لذا مشرف شدم حرم امام رضا و عرض کردم یا علی ابن موسی رضا دوست دارم یک پایگاه تبلیغی دین اسلام داشته باشم، شما مرحمت کن؛ به محض این که رسیدم تهران، مادرم گفت آیت الله ایروانی زنگ زده و با شما کار داشت و خدمت ایشان مشرف شدیم و ایشون گفتند یک مسجدی را برای شما در نظر گرفتیم که شما بروید آنجا؛ نمی دانستم که اینجاست و آدرس گرفتم آمدم و متوجه شدم که اسم مسجد هم امام رضاست، گفتم الله اکبر و بسیار خوشهال شدم. اول که آمدم اینجا دیدم تعداد نفراتی که اینجا برای نماز می آیند از 25 نفر تجاوز نمی کند. حاج آقای حاجیان مسئول امور شبستان که خدا رحمتش کند تمام عمرش را برای این مسجد گذاشت و از اول کاری که کردیم در این مسجد برای بچه ها قصه می گفتیم. با حاج آقای قربانعلی و شهید بزرگوار مجید برکم که از جبهه آمده بودند ما را دیدند و گفتند تا شما هستید ما هم پشتتون هستیم، فقط از مسجد نروید ما هم هستیم و حتی منبر که می رفتیم و پاکتی که می گرفتیم، می گذاشتیم اینجا و خرج می کردیم و من العان می فهمم که چقدر اثر داشته است.


-شما تغییرات زیادی در این مسجد دادید(با توجه به این که صد و اندی میلیون برای تغییرات خرج شده)، چرا با همون وضع گذشته، از مسجد استفاده نکردید؟


§         اعتقادم این است که باید مسجد به روز باشد و هنوز هم ان طوری که می خواستم بشه، نشد. چطور خونه من تمییز باشه و خونه خدا نباشه؟ چطور خونه من بوی عطر و گلاب و گل بده و خونه خدا بوی پا و جوراب؟ بعضی ها وقتی کلیسا می سازند فکر 200-300 سال آینده را می کنند و کسانی که مسجد می سازند باید بروند و از این ها یاد بگیرند. از طرفی وهابی ها که متاسفانه با اساس دین مخالفند و من نمی دونم از کدوم مسجد از کدوم داهات بوده، از دیوار کثیفش، فرش کثیفش و سرویس های بهداشتی بسیار افتضاحش فیلم برداری کرده و بعد گفته بودند این مسجد مسلمان هاست؛ حالا چه کسی می خواهد مسلمان شود؟  و برای من خیلی ناخوشایند بود و بعد از آن روز تصمیم گرفتم هیچ گوشه ای از مسجد کثیف نباشد.


 


مسجد


-جوان ها و نوجوان های زیادی جذب مسجد شدند، به نظر شما رمز جذب این ها چیست؟


§         من هرگز قیف و قواره ی عالمی برای بچه ها نگرفتم و حرف بچه ها را شنیدیم و بچه ها احساس کردند که می تونند حرف بزنند. اردویی بود و رفتیم بندر عباس، اسفند 88 بود و موقعی که ریگی ملعون را گرفته بودند. در یک پارک ساحلی ایستاده بودیم که یک آقایی آمد و گفت ببخشید، ریگی رو گرفتند و بچه ها می خواستند نوار بگذارند و شما که اینجا هستید برای ما سخته (یعنی خیلی محترمانه گفت بفرمایید ما به کارمون برسیم، بزن بکوب راه بندازیم) بعد ما هم بلافاصله یک جمله ای گفتیم که آقا ممنونم خیلی بزرگواری کردید و همین رو بهانه قرار دادیم و گفتم اجازه می دهید بیایم و از دوستانتان هم تشکر کنم؛ دوستانشون هم پای قلیون نشسته بودند و مویی بلند و از این تیپ و ترکیب ها. شروع کردیم با آنها خوش و بش کردن و حرف زدن. آن قدر در آن بیست دقیقه جذب شدند که حد ندارد، از آنجا که بلند شدیم که بیایم دیدیم 15-20 نفر هم اون پایین نشستند و بساط مفصلی، گفتم آقا اجازه می دهید 2-3 دقیقه اینجا بنشینم و یک نیم ساعتی هم پیش آنها نشستیم و حرف دلشون را شنیدیم و دیدیم انقدر دوست دارند با یکی مثل ما آشنا باشند و حرف بزنند وگله کردند از آخوند های خودشون، گفتم گله نکنید، اگر من آخوند شهر شما بودم نمی آمدم اینجا چون هر کسی من را ببیند می گوید دیدی فلانی هم خراب شد ولی یک جای گله هست که روحانیت باید بیایند بیرون و بین مردم و در این مقطع نیم ساعته بعضی ها را از کفر و انحراف کنار بکشد و وقتی صحبت می کردیم خیلی خوب قبول می کردند.


-جا افتاده که نباید روحانیون در مکان ها عمومی حضور داشته باشند، نظر شما چیست؟


§         خُب این عقیده قدیمی است که اصلا پسندیده نیست. انقدر ما نرفتیم این طور شده و از زمان طاغوت به بعد ذهنیت مردم بد شده است. باید مردم مذهبی و روحانیون با خانواده های خودشون بروند پارک و سینما چون بچه ای که در یک فضای در بسته و سر بسته بزرگ بشود، دیگر نمی تواند زندگی کند.اگر سینما فیلم هایش خوب باشه و فضای پارک مناسب باشد چرا نباید بروند؟


-تبلیغ رسانه ها را برای مساجد چطور می بینید؟


§         بسیار خوبه ولی رسانه باید خودش عامل باشد. چند شب پیش تلویزیون را روشن کردم و دیدم آقای نقویان که یک برنامه تکرار بود و اسمش هم آبی آسمانی بود، در حال صحبت با آقای هاشمی(بازیگر) و خانواده شان بود و آقای نقویان یک نکته ای گفت که خیلی برای من زیبا بود، فرمودند بازی کند،حقه بازی نکند. اگر کسی واقعا نماز می خواند و حالا هم در فیلم نماز بخواند آن موقع است که درعمق وجود بیننده اثر می کند. چند سال پیش یک قطعه فیلمی را در این مسجد ساختند و اینجا را کردند صندوق قرض الحسنه و یک آقای ریش سفیدی که واقعا آدم نگاهش می کرد صلواتش می آمد! از 9 صبح تا 9 شب که اینجا بودند تا فیلم اسلامی بسازند، ما ندیدیم یکی از آنها یک رکعت نماز بخواند!!! خُب حالا این فیلم هم درست شد، آیا این اثر می کند؟؟؟


-حدیثی داریم از امام صادق علیه السلام که می فرمایند:در بالای شهر ری شهری ساخته خواهد شد به اسم طهران و این شهر شهر فساد خواهد بود، طوری که ساختمان هایش از کوه بالا می رود؛ شما چرا با این وجود در تهران زندگی و فعالیت می کنید؟


§         اول این که این روایت مخصوص زمان من و شما هست، چه کسی می تواند این را تایید کند؟ ما هر کجا باشیم باید تبلیغ دین اسلام کنیم و اینجا بیشتر نیاز دارد و در ضمن هیچ فتوایی از مراجع در مورد این روایت نداریم.


-در مورد وضعیت حجاب و عفاف در جامعه کنونی برای ما بگویید؟


§         متاسفانه بد حجابی و بی حجابی در خانواده مسئولین نفوذ کرده و عمل مسئولین به همین خاطر اثر ندارد. بعضی ها هم اعتقادات خوبی ندارند و مبناشون این است که هر دو طرف آزاد باشند. یک موقع فتنه گرها می خواستند یک کارهایی بکنند، از یک طرف آش می دادند و رای برای آقای میر حسین موسوی جمع می کردند و از طرف دیگر خوش رقصی می کردند و بعد از انتخابات که رای نیاوردند روی پشت بام اعتراض شان را با الله اکبر نشان می دادند که هیچ کدامشان جفت و جور درنمی آید و در کل رسانه و مسئولین خیلی موثرند.


-بسیاری از افراد از دست افراد چپ و راست رئیس جمهور ناراحتند؟


§         مشکل ما این است که از هر کسی که خوشمان می آید به او نمره صد می دهیم.


-آقای سمیع زاده تاثیر بسزایی در مردم این محله و مسجد دارد، به نظر شما این تاثیرگذاری از کجا آب می خورد؟


§         مردم احساس کردند که من راست می گوییم؛ برای هیچ کدامشان قیافه نمی گیرم بلکه هرکدامشان را در خیابان ببینم احوال پرسی می کنم و هر چه از دستم بربیاید، دوست دارم خدمت کنم و این عشق درونی من است و در جاهایی هم دعوا کردم و ناراحت هم نمی شوند چون می دانند که دعوای می از غرض و مرض نیست.


-در این مسجد چه برنامه هایی دارید؟


§         حالا که در رمضان هستیم از این ماه شروع کنم، مسجدهر شب بدون این که ریالی خرج کند برنامه افطاری داریم که همه را مردم می دهند و کسانی هستند که کمک می کنند و حتی یک شب هم اینجا افطاری نخوردند. شب احیاء که حدودا پنج میلیون جمع شد که همه را برای تعمیرات بعدی مسجد مردم کمک کردند و خبر داریم که مساجد دیگر خیلی بالاتر از این مبلغ جمع می کنند ولی ما جایی هستیم که اکثرا در حد وسع کمک می کنند، مناسبت های مختلف که همه را مردم چرخاندند چون مسجد که دولتی نیست بلکه بنابر سخن امام مردمی است. بزرگترین مراسم ما، دهه رضوی است که برای چندمین سال است که به شکل دهگی برگذار می کنیم و از بزرگان دعوت می کنیم که در این مراسم سخنرانی و مداحی کنند و جشن های دیگر عزاداری ها که هم داخل مسجد و به صورت دسته سینه زنی به بیرون می رویم.


-وضعیت بسیج مسجد امام رضا چطوره؟


§         العان خوبه ولی قبلا بهتر بود و ما با یک تغییر فرمانده حوزه مجبور شدیم از بهترین فرمانده مان چشم پوشی کنیم و از ما نظر خواستند و ما آقای فرهاد حسینی را معرفی کردیم که جوان بسیار خوب که العان فرماده پایگاه هستند و به این ترتیب کارهایی که قبلا برنامه ریزی کرده بودیم، مجبور شدیم به سرعت کانون رضوی را راه اندازی کنیم تا تمام کارهایی که قبلا به نام مسجد می کردیم تعطیل نشود. به بچه ها گفتیم اول همه مسجدی باشید بعد سایر عنوان های دیگر چون بسیج و کانون مال مسجد است تا دوگانگی پیش نیاید. بنده هم اول مسجدی ام و بعد بقیه عنوان ها در خدمتتون هستیم.


انشاء الله موفق باشید


آقای سمیع زاده در حال خواندن نماز مغرب در ماه مبارک رمضان89


 


آقای سمیع زاده در کربلای معلا






نظرات:




گزارش تخلف
بعدی